جدول جو
جدول جو

معنی آب دزدک - جستجوی لغت در جدول جو

آب دزدک
(دُ دَ)
نی یا چوبی کاواک که در درون آن چوب دیگر تعبیه کنند و از دهان آن آب افکنند. و عربی آن مضخه و ذرّاقه و زرّاقه و سرّاقه است. و به فارسی آب انداز نیز گویند، قسمی حشره چند زنبوری سرخ که در زیر خاک باشد و ریشه نبات خورد و آن را تباه کند و حوض و امثال آن را سوراخ کند، و در بعض ولایات آن را زمین سنبه گویند. پشیل، (اصطلاح طب) آلتی از شیشه که بر سر آن سوزنی مجوّف است و بدان در تن آدمی و جانوران دواهای مایع کنند. و این عمل را تزریق نامند
لغت نامه دهخدا
آب دزدک
تلمبه ای شیشه ای که مایعات را بطرف خود کشدوجهت داخل کردن به بدن به کار میرود، حشره از تیره سیرسیرک ها، راسته راست بالان، که زمین را می کند و از ریشه گیاهان تغذیه می کند
فرهنگ لغت هوشیار
آب دزدک
((دُ دَ))
سرنگ، جانوری است قهوه ای رنگ با پای دندانه دار و تیز که زمین را سوراخ می کند و به ریشه گیاهان آسیب می رساند، خوراکش کرم ها و حشرات می باشد، بال های کوچکی هم دارد که می تواند کمی پرواز کند
تصویری از آب دزدک
تصویر آب دزدک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آب دیده
تصویر آب دیده
اشک چشم، سرشک
فرهنگ فارسی عمید
پارچه یا چیز دیگر که در آب افتاده و آب به خود کشیده و آسیب دیده باشد، نم کشیده، خیس، کنایه از باتجربه، آب داده مثلاً فولاد آب دیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آب دادن
تصویر آب دادن
دادن آب به کسی یا حیوانی، آبیاری کردن باغچه یا کشتزار، رویۀ فلزی را با آب فلز دیگر پوشاندن، زراندود یا سیم اندود کردن فلز
فرهنگ فارسی عمید
حشره ای قهوه ای رنگ با بال های کوچک و پاهای تیز که به وسیلۀ آن سوراخ هایی در زیرزمین حفر می کند و به ریشۀ گیاهان آسیب می رساند. شب ها بیرون می آید و خوراکش حشرات ریز و کرم های زیر خاک است، خاک سنبه، زمین سنبه، در پزشکی تلمبۀ کوچک شیشه ای یا لاستیکی که مایعات را به خود می کشد و برای داخل کردن داروی مایع به بدن به کار می رود، سرنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آب داده
تصویر آب داده
تیزکرده مثلاً شمشیر آب داده، خنجر آب داده
فرهنگ فارسی عمید
(دُ)
منفذی بدرون زمین که آب و نم از آن نفوذ کند، و گویند این زمین یا این کاریز آب دزد دارد
لغت نامه دهخدا
تصویری از آب دادن
تصویر آب دادن
اعطای آب بکسی یا حیوانی: (یک لیوان آب بمن داد)، آب ریختن جاری کردن آب با آب پاش و مانند آن آبیاری کردن: (باغچه را آب دادم) یا آب دادن بزهر. آلودن شمشیر و خنجر و جز آن بزهر تا التیام نپذیرد. یا آب دادن چشم. جاری شدن آب مخصوص از دیدگان بعلت کسالت و پیری. یا آب دادن فلز. طلی کردن آن بفلز گرانبهاتر آب زر یا سیم دادن، یا آب دادن کارد و شمشیر و مانند آن عملی که شمشیر سازان و کارد گران کنند برای سخت کردن آهن و آن فرو بردن فلز تفته شمشیر و مانند آن است در آب
فرهنگ لغت هوشیار
عمل گردکردن لبها غنچه وار: به لب دزدی دهان را غنچه گون کرد دهان غنچه را یکبار خون کرد. (محمد اکبر دولت آبادی آنند. لب)
فرهنگ لغت هوشیار
آب پاشیده مشروب، شمشیر و خنجر و مانند آن که شمشیر سازان و کارد گران آنرا آب داده باشند گوهر دار
فرهنگ لغت هوشیار
منفذی بدون زمین که آب و نم از آن نفوذ کند: این زمین یااین کاریز آب دزد دارد، مجرای آب، ابر سحاب قطره دزد
فرهنگ لغت هوشیار
تلمبه کوچک قابل حمل که برای راندن آب یا مایعات بداخل آن بکار میرود، آلتی که بوسیله آن مایعات را در داخل بدن تزریق میکنند سرنگ، جانوری است از راسته راست بالان از رده حشرات از شاخه بند پائیان. گوشتخوار است و از کرمها و حشرات زیر خاک باغچه ها تغذیه کند پشیل زمین سنبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب دیده
تصویر آب دیده
اشک چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب دزد
تصویر آب دزد
((دُ))
منفذی درون زمین که آب و نم از آن نفوذ کند، مجرای آب، ابر، سحاب، قطره دزد (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آب داده
تصویر آب داده
((دِ))
آب پاشیده، مشروب، تیز، تیز کرده (صفت برای شمشیر یا خنجر)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آب دادن
تصویر آب دادن
((دَ))
آبیاری کردن، فلزی را با فلز دیگر اندودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آب دادن
تصویر آب دادن
Water
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آب دادن
تصویر آب دادن
arroser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از آب دادن
تصویر آب دادن
水をやる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از آب دادن
تصویر آب دادن
להשקות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از آب دادن
تصویر آب دادن
पानी देना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از آب دادن
تصویر آب دادن
menyiram
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از آب دادن
تصویر آب دادن
รดน้ำ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از آب دادن
تصویر آب دادن
bewateren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از آب دادن
تصویر آب دادن
podlewać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آب دادن
تصویر آب دادن
regar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از آب دادن
تصویر آب دادن
annaffiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آب دادن
تصویر آب دادن
regar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آب دادن
تصویر آب دادن
浇水
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آب دادن
تصویر آب دادن
поливати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آب دادن
تصویر آب دادن
bewässern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آب دادن
تصویر آب دادن
поливать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آب دادن
تصویر آب دادن
물을 주다
دیکشنری فارسی به کره ای